خاطرات سوخته… ارزشش و نداشت!


Avareh Marg Copyright © 1390 - 1394 All right reserved

کامپیوترت رو روشن می کنی
چند لحظه صبر می کنی تا ویندوزش بیاد بالا
یه قلوب از شیشه دلسترت می خوری
ویندوز میاد بالا!
باز چند ثانیه دیگه صبر می کنی تا ویندوز کامل بیاد بالا
یه قلوب دیگه از شیشه دلسترت می خوری
کلیک می کنی رو My Computer
…..

 

یه سیگار روشن می کنی
می ری رو Drive F
یه پُک سنگین به سیگارت می زنی
می ری رو My Picture
زیر سیگاری رو می کشی جلو دستت
یه قلوب دیگه از شیشه دلسترت می خوری
با چشات دنبال یه فایل قدیمی می گردی
روش کلیک می کنی
نه ، این نبود!

یه پُک دیگه به سیگارت می زنی
رو یه فایل دیگه کلیک می کنی
کلی عکس باز می شه
آره، خودشه !

خاکستر سیگارت رو خالی میکنی تو زیر سیگاری
شروع می کنی عکس ها رو به ترتیب از بالا دیدن
یه لبخند شیرین پهنای صورتت رو می پوشونه بدون اینکه خودت متوجه بشی
یه پُک دیگه به سیگارت می زنی

عکس ها شوتت کردن به چند وقت پیش
خاطرات توذهنت نقش می گیرن
دوباره خاکستر سیگارت رو خالی می کنی تو زیر سیگاری
به یه عکس می رسی
لبات بسته می شن طوری که صورتت یه شکل جدی به خودش می گیره
چند ثانیه رو عکس مکث می کنی و با دقت نیگاش می کنی
یه پُک دیگه به سیگارت می زنی
به خودت می گی این عکس یه مشکلی داره
یه پُک دیگه به سیگارت می زنی
با وسواس خاصی به عکس نیگا می کنی
نفرات توی عکس رو می شماری
نه، این عکس حتما یه مشکل خیلی بزرگی داره
صورتت رو می بری جلوی مانیتور
نمی خوای قبول کنی جای یه نفر تو زندگیت خالیه
درست همونی که تو عکس خودش رو انداخته بود تو بغلت … !

با گرمای آتیش سیگار که داره دیگه یواش یواش پوست دستت رو می سوزونه
به خودت میای
فیلتر سیگارت رو می ندازی تو زیر سیگاری
کامپیوترت رو خاموش می کنی
خودت رو پرت می کنی رو تخت
چشات رو می بندی و آهسته زیرلب می گی:
ارزشش رو نداشت…






http://up.ghalebgraph.ir/up/galebgraph/authors/hamidreza/Bahman94/3/10.png


31 / 5 / 1391 2:1 بعد از ظهر |- اواره مرگ -|

C†?êmê§